با نصرت باشید 3

تجربیات جالب نصرت خان

با نصرت باشید 3

تجربیات جالب نصرت خان

درخت‏ ها همه عریان شدند، آبان شد و باد آمد و باران گرفت و طوفان شد

شعر در مورد انار

شعر در مورد انار و پاییز , شعر در مورد انار پاییزی , شعر در مورد انار , شعر در مورد انار ترک خورده

با مجموعه انار ترک خورده ، اشعاری زیبا در مورد انار و پاییز ، زیباترین شعر در مورد انار عاشقانه در سایت با نصرت باشید همراه باشید

اشعار انار

باز من و

پنجره ی رو به باغ…

و انارهایی که از فرط نبودنت،

ترک برداشته اند…

باز من و

خاطره ی بچگی هایی که پشت درخت های پربار انار گم می شد

و رد پایی که تو را ،

تاپشت پرچین های باغ،

برای همیشه پنهان می کرد…

در کدامین لحظه ی پرشیطنت کودکی جاماندیم؟

⇔⇔⇔⇔

انار گونه هایت

از شرم ترک برداشت

وقتی دستانت را به آرامی گرفتم

دانه های یاقوت سرازیر شد

و چشمانت

ملتمسانه ،

عشق را از چشمانم می خواند

بگذار بی پروا دوستت بدارم

بگذار جسورانه تو را درآغوش بگیرم

شاید لب های سرد و یخ بسته ات ,

به گرمی بوسه ای زنده گردد

⇔⇔⇔⇔

درخت‏ ها همه عریان شدند، آبان شد

و باد آمد و باران گرفت و طوفان شد

نیامدی و نچیدی انار سرخی را

که ماند بر سر این شاخه تا زمستان شد

نیامدی و ترک خورد سینه ‏ی من و آه

چقدر یک شبه یاقوت سرخ ارزان شد

چقدر باغ پر از جعبه‏ های میوه شد و

چقدر جعبه‏ ی پر راهی خیابان شد

چقدر چشم به راهت نشستم و تو چقدر

گذشتن از من و رفتن برایت آسان شد

چطور قصه‏ ام آنقدر تلخ پایان یافت؟

چطور آنچه نمی‏خواستم شود آن شد؟

انار سرخ سر شاخه خشک شد، افتاد

و گوش باغ پر از خنده‏ ی کلاغان شد

مطلب مرتبط : شعر در مورد باد ، باد صبا و باد پاییزی و باد خزان و باد بهاری و مو

جز ما دو سه تا انار عاشق در باغ

کی مانده از آن تبار عاشق در باغ

گفتی که بهار عاشقان پاییز است

دلخونم از این بهار عاشق در باغ

سر داده به باد انار عاشق در باغ

از کار گذشته کار عاشق در باغ

“پاییز” نگو…! بگو که رستاخیز است

با اینهمه سربدار عاشق در باغ

⇔⇔⇔⇔

مرا چو مست کنی زین شجر برآرم سر

به خنده دل بنمایم به خلق همچو انار

مرا چو وقف خرابات خویش کردستی

توام خراب کنی هم تو باشیم معمار

⇔⇔⇔⇔

تمام لحظه هایم

به دنبال ناب ترین دانه های انار بودم

و هرگز دانه ای نیافتم . . .

کاش می دانستم که باغ چهار فصل تو پُر بود از انار

با دانه هایی به سرخی خون

آنگاه هرگز التماس به درختان خشکیده باغ خود نمی بردم . . .

⇔⇔⇔⇔

میلاد تو شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن

به رنجهای زندگی هم دل بست

و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست.

میلاد تو معراج دستهای من است

وقتی که عاشقانه تولدت را شکر می گویم

میلادی که با عطر بهار گره خوره است.

شعر در مورد انار و پاییز

هنوز لبخند میسازم

تا درونم را کسی نفهمد

برای دلخوشی دلم و دلخور نشد دلها

لبخندی همانند لبخند انار

که می گویند از رسیدگی ست

اما دریغ که از نرسیدن ست

دل انار از تنهایی می گیرد و به لبخندی ترد میشکند

تا با دستان باغبان از تنهایی در آید

و من اما آرزو دارم با دستان تو چیده شوم

پس لبخند میزنم

لبخندی اناری

فصل مهر چیدن من و لبخندم را به یادآور

ای مهربان

مطلب مرتبط : شعر در مورد پرواز ، روح و هواپیما و عقاب بدون بال

بچه که بودم موقع گل انارها ی زنبور عسل رفت تو ی گل انار که هنوز درست باز نشده بود

.منم از روی کنجکاوی گل و محکم فشار دادم که زنبوره له بشه و بمیره

ولی چشمتون روز بد نبینه همچین نیشم زد که اشکمو درآورد.

آخه من هشت نه سال بیشتر نداشتم.

الان بعد از اینهمه سال هنوز خاطرش برام زنده است.

کاش هنوز همون روزا بود.

این روزا غصه ها از پا درمون آوردن صدامون درنمیاد…

⇔⇔⇔⇔

آسمان ، آبی تر ،

آب ، آبی تر ،

من در ایوانم ، رعنا سر حوض .

رخت می شوید رعنا .

برگ ها می ریزد.

مادرم صبحی می گفت : موسم دلگیری است .

من به او گفتم : زندگانی سیبی است ، گاز باید زد با پوست .

زن همسایه در پنجره اش ، تور می بافد ، می خواند .

من * ودا * می خوانم ، گاهی نیز

طرح می ریزم سنگی ، مرغی ، ابری .

آفتابی یکدست .

سارها آمده اند .

تازه لادن ها پیدا شده اند .

من اناری را ، می کنم دانه ، به دل می گویم :

خوب بود این مردم ، دانه های دلشان پیدا بود .

می پرد در چشمم آب انار : اشک می ریزم .

مادرم می خندد .

رعنا هم .

منبع : شعر در مورد انار ترک خورده